تولد عمه جونم و یکم تعریف از این چند روز
سلام سلام.
خوبین؟
منم امروز که زدم به دنده بی خیالی، خوبم.
دیروز همین که از خواب پا شدم، اولین چیزی که دیدم پیام دوستم بود.
میدونین چی نوشته بود؟
«سلام زهرا جان کنکور عقب نمی افته»
فکر کنین من چه ضد حالی خوردم اون لحظه!
اصلا هنگ کرده بودم.
اما بعدش فکر کردم حتما حکمتی توشه.
بالاخره باید توی شرایط بحرانی و استرس زا بتونیم خودمون رو کنترل، و اوضاع رو مدیریت کنیم دیگه نه؟
البته خیلی هم بد نشده.
آخه من بعد از کنکور برای خودم برنامه ها داشتم. حالا میشد عقب نیفتادن کنکور رو با این دید ببینم که سر موقع میتونم به کارای دلخواهم برسم، نه اینکه دوباره یک ماه عقب بیفته و تابستونم تموم شه.
خوشبختانه امسال شانس قبولی زیاده. چون خیلیا دانشگاه بدون کنکور ثبت نام کردن.
منم تا اونجایی که بتونم تلاشمو میکنم و سعی میکنم بی استرس باشم، انشاءالله خدا هم کمکم میکنه.
بگذریم.
امروز تولد عمه مریم جونمه. یعنی مهربون ترین عمه ام.
عمه ی عزیزم، امیدوارم صد ها سال در کنار خانواده محترمت زندگی شاد، پر از آرامش و سلامتی داشته باشی. تولدت مبارک.
21 مرداد هم تولد دختر همین عمه ام بود که اونم خیلی برام عزیزه.
عطیه جونم، تولدت مبارک گل دختر. برات خوشحالی همیشگی آرزو میکنم.
هفته پیش بعد از یک ماه و نیم هیلدا کوچولومون رو دیدم. ماشاءالله دیگه حرف زدنش کامل شده عسل بلا. ولی حیف که نبوسیدمش. خیلی دلم براش تنگ شدههه.
همین دیگه.
شاااد باشین.