تمام اتفاقات اسفند ماه

شماره حساب دلتون رو نداشتم تا شادی ها رو براتون واریز کنم ...
رمزش رو هم نداشتم تا لااقل غمهاتون رو برداشت کنم ...
ولی از خودپرداز دلم براتون آرزو کردم!
چرخ گردون ، چه بخندد ، چه نخندد ،
تو بخند
مشکلی ، گر تو را ، راه ببندد ،
تو بخند
غصه ها ، فانی و باقی ، همه زنجیر به هم
گر دلت از ستم و غصه برنجد ،
تو بخند
روز و روزگاران به کام
این پیام زیبا را از دیگران دریغ نکنید 
😉
عید واقعی از آن کسیست که پایان سالش را جشن بگیرد،
نه آغاز سالی که از آن بی خبر است...
"آخر سالتون قشنگ" 
🌺
🌹
🌷
💐
*****

سلام به دوستای خوبممم. 

امیدوارم روزگار بر وفق مرادتون باشه. 

اول از همه میخوام از نی نی وبلاگ تشکر کنم. من تازه متوجه شدم هدر وبلاگم چیه و چه شکلیه. از اینکه اینقدر با موضوع من و وبلاگم متناسب هست ممنونم. 

و اما اتفاقات این ماه:

9 اسفند 99 تولد داداش احسان بود. طفلی حوصلش از خونه موندن سر رفته بود. برای همین با دختر عمه پسر عمه ها رفتیم براش تولد گرفتیم. خیلی خوشحال شد. 

14 اسفند 99 تولد مهربون ترین خاله دنیا بود. خاله محبوبه جونم. 

اینم عکس کیکشون. طبق معمول دست رنج زحمت مامان گلم. 

17 اسفند یازدهمین سالگرد مهفام بود که دلم نمیخواد در مورد اون روز غم انگیز حرف بزنم و ناراحتتون کنم. مهم اینه که آدم توی شادی هاش دیگرون رو شریک کنه نه توی غماش. 

18 اسفند هم تولد دوستم مهدیه بود. ولی چون خیلی سرش شلوغ بود فقط به یه تبریک بسنده کردیم. اما قراره به زودی حسابی از خجالت هم در بیاییم و قشنگ دیداری تازه کنیم. 

راستی بچه کوچولو ها چقدر نازن. چند روز پیش وقتی عمه ام رو دیدم خیلی آشفته بود. چون هر کار میکرد بچه اش نمیخوابید و گریه میکرد و خلاصه عمه ام رو خسته کرده بود. عمه ام گفت اصلا زهرا الان میدمش به تو، تو بخوابونش. تو که اینقدر بچه ها رو دوست داری بیا ببینم تحملت چقدره و میتونی باهاشون سر و کله بزنی یا نه. منم گفتم باشه. خلاصه بچه رو که اسمش آرامه، آورد و خوابوند رو پای من. ای جاااانم! باورتون میشه بچه ها؟ آرام تا روی پای من خوابید و من یه خورده که تکونش دادم خوابش برد. الهیییی اینقده ناز بود اون صحنه. 

چهارشنبه سوری رفتم پیش مادر بزرگم. محله اونام اینقدر ترقه زدن که نگو و نپرس. 

اینا عکس ژله های هنرمندانه خاله رویاست. 

این چند روز درگیر خونه تکونی بودیم. من کل دکوراسیون اتاقم رو به هم ریختم و دوباره تمیز و مرتبش کردم. خیلی سخت بود. ولی تموم شد خدا رو شکر. 

هوای شهرمون خیلی خوب شده. بوی بهار حس میشه و باد خنکی میاد. دو سه روز پیش هم بارون زد. 

خلاصه که... این بود اهم اخبار. 

پیشاپیش عیدتون مبارک دوستان. 

بدرود.