آغاز پاییز 1399
سلام.
حالتون خوبه دوستان؟
الان پنج روزه که وارد یه فصل جدید شدیم. یکی از فصل های خوب خدا، پاییز. پاییزتون مبارک.
راستشو بخواین من از پاییز فقط ماه مهر که مامان عزیزم توش به دنیا اومده رو دوست دارم.
با اینکه زمستون سرد تره ولی از پاییز بیشتر دوستش دارم.
البته همه میگن پاییز فصل خیلی زیباییه. برگ های درختا که هر کدوم به یه رنگ در میان و رو زمین میریزن، نسیم ملایمی که میوزد، هوا که بوی لطافت میگیره، باران رحمت الهی که میاد و... همه و همه.
دروغه اگه بگم آرزو نمیکنم که ای کاش منم میتونستم زیبایی های خلقت خدا رو ببینم.
حالا ولش کنین.
از خدا میخوام توی پاییز امسال بهترین اتفاقات براتون بیفته. میدونین این آخرین پاییز قرن ماست؟
خب بریم که داشته باشیم یه کم تعریف از این روزا.
همونطور که توی پست قبلیم گفته بودم گوش درد داشتم. شنبه هفته پیش رفتم دکتر و قطره داد، امروزم دوباره رفتم دکتر و خوب شدم خدا رو شکر. از همه اونایی که برام آرزوی بهتر شدن کردن ممنونممم.
واقعا آدم تا وقتی خدایی نکرده مریض نشه قدر سلامتی که خدا بهش عنایت کرده رو نمیدونه.
اصلا وقتی آمار کرونا رو میشنوم خیلی اعصابم به هم میریزه. انشاالله خدا به همه بیمارا کمک کنه و شفاشون بده.
بگذریم.
دوم مهر سالگرد ازدواج مامان بزرگ و بابا بزرگم بود و پیششون بودم. خدا همه مامان بزرگ بابا بزرگا رو حفظ کنه، اونایی هم که مرحوم شدن خدا بیامرزه.
هفته دیگه هم تولد مامان جونمه. خیلیییی براش خوشحالم.
همین دیگه.
این چند تا عکسم گذاشتم که یه کم روحیمون باز شه.
شاد و سلامت باشید.