زهرازهرا، تا این لحظه: 21 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره
Date of creation of my blogDate of creation of my blog، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره
My membership dateMy membership date، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

🌹خاطرات یک بانوی روشندل🌹

قلبم را به ❤خدا❤ میسپارم، که او به شدت کافیست

مادر

  مردي مقابل گل فروشي ايستاده بود و مي خواست دسته گلي براي مادرش كه در شهر ديگري بود سفارش دهد تا برايش پست شود وقتي از گل فروشي خارج شد، دختري را ديد كه روي جدول خيابان نشسته بود هق هق گريه مي كرد. مرد  نزديك دختر رفت و از او پرسيد: «دختر خوب، چرا گريه مي كني؟» دختر در حالي كه گريه مي كرد، گفت: «مي خواستم براي مادرم يك شاخه گل رز بخرم ولي فقط 75 سنت دارم در حالي كه گل رز 2 دلار مي شود. مرد لبخندي زد و گفت: «با من بيا، من براي تو يك شاخه گل رز قشنگ مي خرم.» وقتي از گل فروشي خارج مي شدند، مرد به دختر گفت: «مادرت كج...
23 آبان 1398

دلم گرفته

پای پنجره نشستم کوچه خاکستریه باز زیر بارون من چه دلتنگتم امروز انگار از همون روزاست حال و هوام رنگ توئه کوچه دلتنگ توئه دلم گرفته دوباره هوای تو رو داره چشمای خیسم واسه ی دیدنت بی قراره این راه دورم خبر از دل من که نداره آروم ندارم یه نشونه می خوام واسه قلبم جز این نشونه واسه چیزی دخیل نمی بندم این دل تنهام دوباره هوای تو رو داره هوای شهر تو با بوی گلا پیچیده توی اتاقم مثل خواب داره بدجوری غریبی می کنه آخه جز تو دردمو کی می دونه؟ ----- روز ها تکراری. دل ها تنگ، خسته، بی تاب. خدایا! آخر کی درد و غم پایان می گیرد؟ خدایا دیگه از این شرایط خسته ام. من راضی ام به رضات. ولی آخه تا کی بگم مص...
19 آبان 1398

روز قسمت

روزی از روزها روز قسمت بود و خدا هستی را قسمت می کرد. خدا گفت : چیزی از من بخواهید. هر چه که باشد ‚ به شما عطا خواهم کرد. سهمتان را از هستی طلب کنید زیرا خدا بسیار بخشنده است. و هر که آمد چیزی خواست. یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن. یکی جثه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی تیز. یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را. در این میان کرمی کوچک جلو آمد و به خدا گفت : من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم. نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ. نه بالی و نه پایی ، نه آسمانی ونه دریا. تنها کمی از خودت ‚ تنها کمی از خودت را به من بده. و خدا کمی نور به او داد. ...
17 آبان 1398

مصاحبه ای که با من کردند

تاریخ چاپ: 1392/09/28 نخبه روشندل المیرا چهره‌گشا زهرا شجاعی روشندل ۱۱ ساله‌ای است که به تازگی در مسابقات (ucmas)چرتکه، محاسبات ذهنی ریاضی که در کشور مالزی برگزار شد برگزیده شده است. او استعداد فوق‌العاده‌ای در انجام محاسبات ذهنی دارد و می‌تواند به راحتی چندین عدد را در زمان بسیاری کوتاهی جمع و تفریق کند. زهرا شجاعی، سیدمانی حسینی، علی‌اصغر حسن‌زاده و حسین شفیعی‌نیا، عبداله رضایی پنج کودک روشندلی هستند که استعداد زیادی در محاسبات ریاضی دارند. چند شب پیش به‌طور اتفاقی برنامه‌ای از تلویزیون دیدم که میهمان برنامه‌، یک دختر یازده ساله نابینا بود که استعداد‌های زیادی داشت. نخبه ...
15 آبان 1398

روز دانش آموز مبارک

آغاز سال نو، با شادی و سرور هم‌دوش و هم‌زبان، حرکت به سوی نور آغاز مدرسه، فصل شکفتن است در زنگ مدرسه، بیداری من است در دل دارم امید، بر لب دارم پیام هم‌شاگردی سلام، هم‌شاگردی سلام مهر از افق دمید، فصلی دگر رسید فصل کلاس و درس، ما را دهد نوید شد فصل کسب علم، فصل تلاش و کار دانش به نسل ما، می‌بخشد اعتبار در دل دارم امید، بر لب دارم پیام هم‌شاگردی سلام، هم‌شاگردی سلام ای در کنار ما، آموزگار ما چون شمع روشنی، در روزگار ما ر...
13 آبان 1398

حال و هوای من در آبان 1398

سلام دوستان. خوبید؟ این روزها خیلی عادی می گذرن. اصلا یه جورایی کسل آوره این پاییز لعنتی. نه؟ آخه راستش من اصلا پاییز رو دوست ندارم. هواش خیلی دلگیره. انگار همه جا بوی غم و تنهایی میده. برگا زرد میشن. هوا سرد میشه و... بگذریم. امتحانات میان ترمم از دو هفته دیگه شروع میشه. باید بشینم بکوب بخونم. امان از این اینترنت که ما رو معتاد خودش کرده. نمی دونم این چندمین باریه که اینو میگم. ولی واقعاً خیلی دیگه دارم ازش استفاده می کنم و خودمم ناراضی ام. بدبختی نمی تونمم ازش دست بکشم. نمی دونم چه فازی داره. هر چی فکر می کنم می بینم حرف تازه ای نیست. فقط روزمرگی و روزمرگی. امروز همکلاسیم بهم میگه زهرا چرا یه مدته ساکت ش...
11 آبان 1398

نیایش نیروی حال

خداوندا مرا وسیله صلح خودت قرار ده  ای هستی بخش دانا و توانا، خاضعانه پذیرا و باز هستم برای دریافت عشق و آگاهی الهی لطفا مرا با خیر الهی، با آرامش و تعادل، با پذیرش و گشایش، با نور و شفای الهی، با همدلی و حمایت، با هدایت و حفاظت الهی متبرک فرما با سپاس و در کمال ایمان آمین باشد که همگان در عشق و صلحم، در آرامش و شادیم، در بودن و حضورم و در تعادل و هماهنگیم سهیم باشند ----- اینو الان خوندم. به نظرم خیلی قشنگ اومد. ...
10 آبان 1398