زهرازهرا، تا این لحظه: 21 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
Date of creation of my blogDate of creation of my blog، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره
My membership dateMy membership date، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

🌹خاطرات یک بانوی روشندل🌹

قلبم را به ❤خدا❤ میسپارم، که او به شدت کافیست

خاطره آموزنده من

1399/6/12 13:00
نویسنده : زهرا‌بانو
735 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.

حالتون خوبه؟

همونطور که توی پست های قبلی گفته بودم امروز اومدم با یه خاطره از خودم.

فکر میکنم کلاس هشتم بودم.

یه روز زنگ تفریح با دوستام میخواستیم بریم توی کتابخونه بشینیم.

اما...

همین که من خواستم برم تو یکی داد زد: زهرا نیا تو. اینجا سوسک هست.

اما دیگه دیر شده بود و مغز من فرمان نداد و یکی دو قدم وارد شدم.

خخخ. انگار سوسکه از من خوشش اومده بود. با همون یکی دو قدم که من جلو رفتم مثل برق به طرفم حرکت کرد و...

رفت توی مانتوم.

البته اینو بچه ها با جیغ و دادشون گفتن و ناظم رو صدا کردن که چی: که وای سوسک رفت تو لباس زهرا.

بچه ها باور نمیکنین! من اون لحظه شوکه شده بودم فقط. انگار زبونم بند اومده بود.

بعد که ناظم اومد سوسکه رو در آورد، انگار سوسکه روی آستین لباس من رفته بوده. ولی من حتی راه رفتنش رو حس نکردم. یعنی خدا هوامو داشته بود و نذاشته بود من وحشت کنم.

حالا جالبیش این بود که اون موقعی که سوسک رفته بود تو لباس من، دوستام هی جیغ جیغ میکردن و ترسیده بودن. ولی من صدام در نمیومد.

خانم ناظم هم فکر کرده بود من نسبتی با پسر شجاع دارم.

برگشت به من گفت ماشاءالله زهرا تو چقدر شهامت داری و از سوسک نترسیدی. خخخ.

البته منم بهش نگفتم که خانم موضوع ترس نیست. بنده شوکه شدم که صدام در نمیاد. گذاشتم به همون خیالش باشه. چه عیبی داشت مگه؟

ولی بچه ها، هدف من از گذاشتن این پست این بود که بهتون بگم قدر نعمت هایی که خدا بهتون داده رو بدونین. خدا به شما نقاط مثبتی داده که بعضیا ازش محرومن.

البته خدا همیشه هوای منو داشته توی اینجور اتفاقات.

مثلا تا حالا نشده که وقتی تو خونه ما سوسک میاد بیاد تو اتاق من.

یه بارم یه جا مارمولک اومد. ولی سمت من نیومد.

قربون خدا برم که این همه مواظبمه.

همین دیگه.

شاد باشین.

پسندها (9)

نظرات (13)

نیلا
12 شهریور 99 13:13
چه خاطره جالبی اجی زهرا
خیلی خندیدم اونجاش که گفتی البته اینو بچه ها با جیغ و دادشون گفتن و ناظم رو صدا کردن که چی: که وای سوسک رفت تو لباس زهرا.
اجی زهرای من خیلی شجاعه
ما قبلاها مجتمع زندگی میکردیم  یه خونه بود بس که سوسک داشت النا بهش میگفت خونه سوسکه)
الان هم هروقت سوسک میاد مینا میکشتش)
من در همه وقتایی که سوسک میاد میرم بالای کابینت!
یه بار هشت سالم بود ماه رمضون نزدیک سحر داشتم با تینا بازی میکردم یهو مینا از اتاقش اومد بیرون گفت واااای نیلا رو متکات سوسکه!منم یهو پریدم پام له شد!)
 
زهرا‌بانو
پاسخ
ای جانم عزیزم
مرسی از مهربونیت
پس مینا مثل منه، نمیترسه)
نیلا جونم تو هم از سوسک نترس بالاخره اونم حیوون خداست، خدا خلقش کرده البته قبول دارم که خیلی کثیف و چندشه
به هر حال مرسی از نظر بامزت، کلی خندیدم و شادم کردی

12 شهریور 99 13:27
ممنون میشم پست جدیدم رو لایک کنید و کامنت بگذارید .
زهرا‌بانو
پاسخ
انجام دادم عزیزم
نیلا
12 شهریور 99 13:28
اخه نمیشه از سوسک نترسید!
ناخداگاه مغز ادم دستور میده:بترس بترس بترس!
برعکس من تینا از هیچ حیوونی نمیترسه!یه بار چهارسالش بود تو شهرستامون کله بز رو بریدن همینجوری زل زد  اصلا نترسید)
به سگاهم غذا میده 
قبلا براش دوتا جوجه ویه بار خرگوش گرفتن ولی ازشون درست مراقبت نکرد دیگه از حیوون یتیمای کوچه مراقبت میکنه)
البته مامانم هم راضی نیست حیونن تو خونه باشه،چون هم میگه نباید حیوونارو زندانی کنیم هم هروقت میخوابید میترسید جوجه ها نوکش بزنن! 
زهرا‌بانو
پاسخ
آفرررین به تینا خانم شجاع ایوللل بهش که از هیچ حیوونی نمیترسه
نیلا جون منم با مامانت موافقم و کلا با حیوون خونگی مخالفیم خونوادمون
حتی یه بار خالم میخواست یه سگ بگیره من بهش گفتم اگه بگیری خونت نمیام دیگه، خب از سگ و گربه میترسم چی کار کنم؟
🌼 نوشین 🌼🌼 نوشین 🌼
12 شهریور 99 13:29
واااای😓
چه دوستایی😂😂😂
زهرا‌بانو
پاسخ
آره والا من از جیغای اونا بیشتر ترسیدم تا از سوسکه

12 شهریور 99 13:35
وایی گفتی سوسک!
من نمیدونم چرا سوسک و مارمولکا و ملخ و اینا چرا انقدر به من علاقه دارن! تا میبینن میان پیشم منم الفرار!
منم مثه نیلا سوسک میبینم میرم یه جای بلند ولی این بیشتر رو مبله که یه لنگه پا وا میستم جیغ و داد میکنم هشدار میدم : بکشینش! بکشینش! الان میاد پیش من بزنینش!! )
همین پری شب رو فرش خونمون ملخ اومده بود مامانم گفت : پانی این چیه؟
رفتم دیدم تا دیدم ملخه همون حرکت رو انجام دادم فقط جیغ کشیدم خونه رو سرم بود تا کشتنش منم آرام گرفتم )
زهرا‌بانو
پاسخ
آخیییی پانی جونم
تو مثل مامان منی اونم تا سوسک میاد تو خونه خیلی عصبی میشه و داد میزنه
یعنی میگه من ازش نمیترسم ازش بدم میاد خیلی زشت و کثیفه
فقط بابامه که از هیچی نمیترسه

12 شهریور 99 14:42
من کلا از هرنوع حشره ای میترسم حتی اگر پروانه هم رو دستم بشینه من جیغ میکشم!
 
زهرا‌بانو
پاسخ
آره عزیزم خیلیا اینجورین مهم نیست

12 شهریور 99 15:23
وای خدا مردم از بس خندیدم😂😂 
چراااا اینقدر همه از سوسک میترسن.؟؟
معلومه خدا باید هوای شما رو داشته باشه هوای شمارو نداشته باشه هوای کی رو میخواد داشته باشه 😊؟؟؟؟
زهرا‌بانو
پاسخ
خیلی ممنون داداش حسین
من فکر میکنم خیلیا از سوسک نمیترسن، بلکه به خاطر کثیفیش ازش بدشون میاد
سیما خاتونسیما خاتون
12 شهریور 99 17:01
واقعا ناظمتون راست گفته👍
یه بار یه ملخ رفت روی لباسم نشست اینقدر جیغ کشیدم مامانم گفتن فکر کردم ماری چیزی دیدی که اینقدر جیغ میکشی..
یه بار هم یه لباس پوشیدم و دیدم قسمتیش خیسه
تعجب کردم و باخودم گفتم لباس من که خشک بوده چرا حالا خیسه!!
حالا نگو اون خیسی یه هزارپا بوده که من ندیدمش
بس که من نصفه شبی جیغ کشیدم فک کنم همه همسایه ها بیدار شدن😄😄
زهرا‌بانو
پاسخ
یا خداااا خاطرات شما که دیگه خیلی ترسناک بوده
دیگه اگه منم جای شما بودم وحشت میکردم اون موقع

13 شهریور 99 2:08
من از حیوونا خوشم میاد از حشرات بیزارم! حتی شده حاضرم دور خودم سیم خاردار بکشم که حشره ای نزدیکم نشه!البته حشره ای از سیم خاردار نمیترسه ولی من هر کاری حاضرم انجام بدم که حشرات نزدیکم نشن!دوست داشتم یه گربه داشته باشم ولی وقتی شنیدم بعضی گربه هاهم بین موهاشون حشره و انگل دارن پشیمون شدم و به همون گربه ی پشت پنجره قانع شدم،از اسب ها بیشتر خوشم میاد!آخه خیلی با احساسن!اصلا می فهمن چی میگی!البته گربه ها هم خیلی میفهمن یه مدت به یه گربه و بچه هاش غذا میدادم،بعد یه مدت برام یه کله ماهی هدیه اورد!باورت میشه؟حتی چند روز پشت در موند ولی ئست به کله ماهیه نزد!منم برای اینکه دلش نشکنه یه بار که نبود کله ماهیه رو با دستکش انداختم دور وای در کل همه ی حیوونا نانازن!فقظ حشرات بدن!
زهرا‌بانو
پاسخ
آره خدایی حشرات خیلی چندش هستن
منم اسبا رو خیلی دوست دارم آخه خودمم سال تولدم سال اسبه
اما شنیده بودم گربه ها بی صفتن
واقعا برای قدردانی برات کله ماهی آورد؟ چقدر جالب!
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
14 شهریور 99 4:35
وااای حتی تصورشم وحشتناکه

من بشددددت از سوسک میترسم

معلومه ک خدا هواتو داره عزیزم😘😘
زهرا‌بانو
پاسخ
بله خیلی ترسناکه واقعا
خیلی ممنون خاله جون خدا هوای همه رو داره
RayaRaya
10 دی 99 23:24
واییی خدا😂😲
خدا بهت رحم کرده😘.
هیچ عیبی نداره که به ناظمتون نگفتی😂اتفاق بهتر که نگفتی😂
زهرا‌بانو
پاسخ
آره به خدا اون لحظه اصلا از ترس هنگ کرده بودم که صدام در نیومد
ناظم رو بچه ها خبر کردن دیگه گلم
RayaRaya
10 دی 99 23:43
در رابطه ما موضوع ترس گفتم😘
اونجایی که به ناظم نگفتی از چی ترسیدی دقیقا😅
زهرا‌بانو
پاسخ
نه از ترسم نتونستم حرف بزنم شوکه شده بودم چون سوسک رفته بود تو لباسم
راستی اون پستت رو که گفتی نتونستم پیدا کنم اسمش چی بود؟
RayaRaya
10 دی 99 23:46
ادرسش رو برات توی نی نی گپ فرستادم
زهرا‌بانو
پاسخ
مرسی حتما میبینم