عیب جویی در خود
آقاي شريف مرد ثروتمندي بود اما آنقدر مغرور و از خودراضي بود كه كسي جرات نزديك شدن به او را نداشت هر كسي هم كه دور و برش مي پلكيد تنها به خاطر مال و اموال پيرمرد بود.
كساني كه او را مي شناختند به حال همسر 50 ساله ي او دلسوزي مي كردند اما بر خلاف عقايد مردم مریم خانم عاشق شوهرش بود و مدام تعريف شوهرش را مي كرد اما كي باورش مي شد ؟ همه فكر مي كردند كه پيرزن حفظ ظاهر مي كند . مریم خانم خيلي زن فدا كار و مهرباني بود تا جايي كه پير مرد ديوانه وار عاشق او بود اما بزرگترين مشكل شريف اين بود كه هيچ وقت مشكلي را از خود نمي ديد .
روزي شريف حس كرد همسرش كم شنوا شده و احتياج به سمعك دارد اما چه طور مي تونست به همسرش بگه ؟
تصميم گرفت پيش دكتر خانوادگيشون بره و مشكل رو با او در ميون بذاره دكتر پيشنهاد كرد كه:
شما بايد يه آزمايش انجام بديد و نتيجه اش رو به من گزارش كني
چه كار كنم دكتر؟
امشب يك بار از فاصله ي 4 متري از او بپرس شام چي داريم ؟ اگر شنيد كه هيچي اما اگر نشنيد از فاصله ي 3 متري اين كار رو بكن و بعد 2 متري و سپس پشت سرش .
وقتي شريف به خانه رسيد همان كار را كرد :
ابتدا 4 متري ،
مریم خانم شام چي داري؟
ولي صدايي نشنيد
سپس 3 متري ، 2 متري و در آخر هم پشت سر او ايستاد و گفت :
مریم خانم شام چي داريم؟
همسرش شاكيانه برگشت و گفت :
مرد مگه كر شدي ؟ بار چهارمه كه ميگم "قرمه سبزي" فكر كنم لازمه يه سر به دكتر حسيني بزنيم
اين داستاني بود كه با منظور نوشتم
بله لازمه كه آدم هميشه در هر شرايطي به اين توجه كند كه (شايد عيب از خودمه)
*****
پ.ن: بعضیا فکر می کنن این داستانو خودم نوشتم. نه بچه ها. اینو من ننوشتم.