زهرازهرا، تا این لحظه: 21 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره
Date of creation of my blogDate of creation of my blog، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره
My membership dateMy membership date، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

🌹خاطرات یک بانوی روشندل🌹

قلبم را به ❤خدا❤ میسپارم، که او به شدت کافیست

پسر بچه شرور

1398/8/3 15:20
نویسنده : زهرا‌بانو
199 بازدید
اشتراک گذاری

پسر بچه شروري اطرافيان خود را با سخنان زشتش ناراحت مي كرد. روزي پدرش جعبه اي پراز ميخ به او داد و گفت : هر بار كه كسي را با حرف هايت نارحت كردي، يكي از
اين ميخ هارا به ديوار انبار بكوب.

روز اول پسرك بيست ميخ به ديوار كوبيد ، پدر از او خواست تا سعي كند تعداد دفعاتي كه ديگران را مي آزارد ، كم كند . پسرك تلاشش را كرد و تعداد ميخ هاي كوبيده
شده به ديوار كمتر و كمتر شد.

يك روز پدرش به او پيشنهاد كرد تا هر بار كه توانست از كسي بابت حرف هايش معذرت خواهي كند ، يكي از ميخ ها را از ديوار بيرون بياورد. روزها گذشت تا اين كه يك
روز پسرك پيش پدرش آمد و با شادي گفت : با ، امروز تمام ميخ هارا از ديوار بيرون آوردم!

پدر دست پسرش را گرفت و با هم به انبار رفتند ، پدر نگاهي به ديوار انداخت و گفت آفرين پسرم كار خوبي انجام دادي ، اما به سوراخ هاي ديوار نگاه كن . ديوار ديگر
مثل گذشته صاف و تميز نيست . وقتي تو عصباني مي شوي و با حرف هايت ديگران را مي رنجاني ، چنين اثري بر قلب شان مي گذاري ، تو مي تواني چاقويي در دل انساني فرو
كني و آن را بيرون بياوري ، اما هزاران بار عذر خواهي هم نمي تواند زخم ايجاد شده را خوب كند

پسندها (11)

نظرات (7)


3 آبان 98 18:35
اسمش پسرشرور نبود جوجه پرو بود😆
داستان زندگی جوجه پرو و پدرش حاج نیلوفر 
زهرا‌بانو
پاسخ
نیلوفر جون امروز تو منو شاد کردی آفرررین
ایشالا هیچوقت حال دلت نگیره گلی
mahsamahsa
3 آبان 98 19:02
عالی بود عزیزم❤️
زهرا‌بانو
پاسخ
مرسی خاله جونم

3 آبان 98 20:39
😍🤗😍
من اینم دیگه۰۰۰
زهرا‌بانو
پاسخ
بعلههه

نازینازی
4 آبان 98 16:18
خیلی قشنگ بود ارام جونممم💙
زهرا‌بانو
پاسخ
مرسی عزیزممم

4 آبان 98 17:38
🥰🥰🥰🥰
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
8 آبان 98 23:22
عالی بود واقعا💋
زهرا‌بانو
پاسخ
ممنونم
مامی و سارامامی و سارا
29 آبان 98 18:21
👏🤗