زهرازهرا، تا این لحظه: 21 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
Date of creation of my blogDate of creation of my blog، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
My membership dateMy membership date، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

🌹خاطرات یک بانوی روشندل🌹

قلبم را به ❤خدا❤ میسپارم، که او به شدت کافیست

مروری بر هفته اول امتحانات

1399/3/23 18:13
نویسنده : زهرا‌بانو
244 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بچه ها خوبین؟ 


 

سه روزه که درست و حسابی به اینجا سر نزدم، میدونم.

ولی باور کنین خیلی گرفتارم.

مرسی که این همه لایک و کامنت فرستادین واسم گلا.

حالا عیب نداره. میام به وب همتون سر میزنم که جبران شه.

هفته ای که گذشت هفته سختی برام بود. انشاالله این هفته که داره میاد بهتر باشه.

من اصولاً دوست دارم ایام امتحانات زودتر بگذره.

اما چون امسال سال آخر مدرسه ام بود، مختصری تعریف از امتحانام میکنم.

روز جمعه هفته پیش از صبح تا شب بکوب برای امتحان شنبه ام خوندم.

شنبه امتحان نرم افزار Flash  بود.

ولی خدا رو شکر آسون بود و خیلی خوب دادمش.

یعنی خدا معلممون رو خیر بده. خودش حدود 90 تا سوال از کل کتاب بهمون داد که فقطم از همونا تو امتحانمون اومده بود.

روز شنبه بعد از سه ماه و نیم، با ماسک و دستکش و کلاً تجهیزات بهداشتی رفتم مدرسه. ولی اصلاً حس خاصی نداشتم. هیچکسم ندیدم. چون منو واسه امتحان میبرن یه اتاق دیگه که ممتحن سوالا رو برام بخونه. یعنی با بچه های مدرسه یه جا نیستم.

بعدشم میونه خوشی با بچه های کلاسمون ندارم و یه جورایی ازشون خوشم نمیاد. هیچ کدومشون دل به دل آدم نمیدن.

بگذریم.

یکشنبه امتحان سلامت و بهداشت داشتم. ساعت 9 صبح غیر حضوری برگزار شد و خیلی خوب و عادی گذشت.

امان از بد خوابی و دیر خوابیدن که این مدت منو بیچاره کرد بو خدا. ولی هنوزم درست نشدم و اگه پاش بیفته حتی تا ساعت 4 صبحم میتونم خودمو بیدار نگه دارم. خخخ.

واییی بچه ها! روز یکشنبه و دوشنبه این هفته دوتا از بدترین روزام بود. یعنی پدرم در اومدا.

آخه شبا ساعت 1، 1 و نیم میخوابیدم و ساعت 7، 7 و نیم بیدار میشدم که برم مدرسه. برای همین کم خوابی داشتم.

خلاصه من روز یکشنبه خیلی خسته و بیحال بودم. متاسفانه امتحان دوشنبه ام خیلی سخت بود و چون حالم خوب نبود نتونستم به اندازه رضایت خودم بخونمش. البته فکر نمیکنم بد داده باشم امتحانمو. ولی بازم.

عصرش هم امتحان هویت اجتماعی غیر حضوری بود.

یعنیا. این هویت اجتماعی یه درس مزخرفیه که نگووو.

اما من خوب خوندم و ترکوندمش. خخخ.

روز چهارشنبه هم امتحان طراحی وب داشتم. با اینکه به شدت مضطرب بودم، ولی سه شنبه تا اونجایی که در توانم بود خوندم. نمره ام خیلی خوب شد خدا رو شکر.

چهارشنبه برای ناهار پیش خونواده پدریم رفتیم.

واییی! نمیدونین هیلدا کوچولومون چقدررر شیرین شده ماشاءالله! بهش میگم: هیلدا من کیم؟ با یه حالت نازی میگه: آبجی زهرا. یا میگم: آبجی زهرا رو چند تا دوست داری؟ با یه صدای بامزه میگه: پنجاه تا. جالبیش اینه که اگه بقیه بپرسن ما رو چند تا دوست داری؟ میگه دوتا. خیلییی بانمکه. چهارشنبه هم همش اومد بغل من و از سر و کولم بالا رفت.

شبش هم تولد پسر داییم محمد امین کوچولو بود که دو سه روز زودتر گرفتیم. اینم عکس کیکشه که طبق معمول مامان گلم درستش کرده.

اما امان از دیروز.

دیروز تا ساعت 7 و 50 دقیقه اینا نت قطع بود.

وقتی هم وصل شد من همینجوری رفتم یه نگاه به شاد بکنم که ای داد بیداد! یهویی دیدم معلممون نوشته ساعت 8 شب امتحان مدیریت خانواده داریم.

منو میگین؟ اینقدر هول شدم و فقط به مامانم گفتم مامان بیا، من امتحان دارم.

خلاصه با استرس امتحانه رو دادم دیگه. اما خیلییی سخت بود.

از امشبم میخوام انشالله سوالات امتحان یکشنبه رو بخونم.

1 تیر انشاالله امتحانام تموم میشه.

ببخشید زیاد شد.

ممنون از نگاهتون.

پسندها (13)

نظرات (9)


23 خرداد 99 18:26
اخجووون،دوباره پستای زهراطوری!
دلم برای پست هات تنگ شده بووود!!
وااای چه جالب امتحان میدیا!انشالله موفق بشی!
بچه های کلاستون رو ولش کن،همه دنیا بدن تو خوبی
اااااخییی!!!من به هر نی نی گفتم من کیم میگه نی نی:||((یعنی نیلا))
تولدت ۵۵۵۵۵۵۵۵۵۵۵۵۵۵۵۵۵بار مبارک!!!
 
زهرا‌بانو
پاسخ
مرسی عشق مننن
من هر چی هم باشم به پای شما نمیرسم که اینقدرر مهربونی
آخییی نازی! بهت میگن نینی؟ عزززیزم

23 خرداد 99 18:27
واییی عجب امتحان هایی 
اصلا اجتماعی کلا مزخرفه منم نمیدونم چرا تدریسش میکنن هر وقت میخواست امتحان بگیره غر میزدم میگفتم مگه ما میخوایم هوا شناس بشیم که باید یاد بگیریم فلان جا هواش اونجوریه اونیکی هواش اونجوریه!؟ :| 
اینترنت هم بدجور داره بازی درمیاره ها اصلا قعت میشه یهویی میبینی دویست سی صد تا پیام اومده برات! :| 
خدا هیلدا جونو حفظ کنه ♡ :×
ان شاالله که امتحاناتت رو عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی بدی عزیز دلم :× :× :× :× :× :× :×
زهرا‌بانو
پاسخ
فدای آبجی گلم که اینقدر گل و مهربون و بانمکه

مرسییی عزیزه من

23 خرداد 99 18:27
ببخشید دوباره پیام میدم  
عجب کیک خوشگلی :× 
مادرت هنرمنده :×
زهرا‌بانو
پاسخ
مرسییی نازم
کاش نزدیک بودین برات میآوردمش
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
23 خرداد 99 18:28
انشالله موفق باشی گلم😘
زهرا‌بانو
پاسخ
مرسی از دعای قشنگتون

23 خرداد 99 18:44
همیشههه موفق باشی😘😘😘😘
زهرا‌بانو
پاسخ
مرسییی آناهل جون، انشاالله تو هم موفق باشی
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
23 خرداد 99 18:47
موفق باشی عزیزم
زهرا‌بانو
پاسخ
ممنون گلم

23 خرداد 99 18:50
بی شک آبجی زهرا تو امتحاناتون موفق میشید❤️
آخه گفتین منم همچین مشکلی برام پیش اومد باز خوبه شما ده دقیقه قبل از امتحان نتتون وصل شد من یه بار اینجوری شد کلا امتحان به باد. رفت 😎
زهرا‌بانو
پاسخ
ممنون داداش حسین
انشاالله همیشه موفق باشید
𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ
23 خرداد 99 20:48
خواهری توامتحانات موفق باشی😍🤩💞
کنکورت هم عالیی بدی😍
کیک خوشمزه نوش جونت!😍
تولد پسرداییت هم مبارک خواهری😍❤️
زهرا‌بانو
پاسخ
مرسی عزیز دلم

انشاالله تو هم بهترین نمره ها رو بیاری
ممنونم خواهرییی از تبریکت
مامان صدیقهمامان صدیقه
25 خرداد 99 3:52
تا میام نظرمو بگم کیک خوشمزه میاد جلو چشمام دهنم اب می افته و کلا یادم میره چی میخواستم بگم😅
زهرا‌بانو
پاسخ
آخییی نازی! جای شما خالی