اشک های گرم
خدایا باز این دل همیشه خسته من گرفته است
نیاز به آرامش دارم
قلبم تیره و تار است از نامهربانی ها
اشک های گرم از چشمان سرد من جاریست . . .
آسمان آبیست ، ابرها را چه شده؟
ابرها را چه شده؟
چرا جلوی سوز آفتاب را نمی گیرند؟
نمی دانند کسی این پایین تشنه است؟
نمی خواهند کسی را سبز کنند؟
غنچه ها می میرند ابرها می بینند بی اعتنایی می کنند
عشق بی وفایی می کند
دوست نامهربانی می کند
آسمان بی خیالی می کند
زمین بی تفاوتی طی می کند
آسمان با من بخیل است و زمین سنگ دل.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی