زهرازهرا، تا این لحظه: 21 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
Date of creation of my blogDate of creation of my blog، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره
My membership dateMy membership date، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

🌹خاطرات یک بانوی روشندل🌹

قلبم را به ❤خدا❤ میسپارم، که او به شدت کافیست

اشک های گرم

1398/11/16 14:20
نویسنده : زهرا‌بانو
273 بازدید
اشتراک گذاری

خدایا باز این دل همیشه خسته من گرفته است

نیاز به آرامش دارم

قلبم تیره و تار است از نامهربانی ها

اشک های گرم از چشمان سرد من جاریست . . .

آسمان آبیست ، ابرها را چه شده؟

ابرها را چه شده؟

چرا جلوی سوز آفتاب را نمی گیرند؟

نمی دانند کسی این پایین تشنه است؟

نمی خواهند کسی را سبز کنند؟

غنچه ها می میرند ابرها می بینند بی اعتنایی می کنند

عشق بی وفایی می کند

دوست نامهربانی می کند

آسمان بی خیالی می کند

زمین بی تفاوتی طی می کند

 آسمان با من بخیل است و زمین سنگ دل.

پسندها (12)

نظرات (6)


16 بهمن 98 17:27
چه زیبا و پر مغز بود زهرا بانو
زهرا‌بانو
پاسخ
خیلی ممنون داداش
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
16 بهمن 98 18:50
خیلی عالی بود آبجی زهرایی.
زهرا‌بانو
پاسخ
ممنون مهربون
𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ
16 بهمن 98 22:08
عالیی زهرا جونممم😍😘
زهرا‌بانو
پاسخ
مرسی بهاره جون

18 بهمن 98 11:29
عالی عالی عالی بود اجی زهراممم💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞
اون داستان باران تبدیل به رمان شد راستی😂
زهرا‌بانو
پاسخ
مرسی آبجی کوچولو
عه واقعا؟ چه عالی! رمزشو بده که عصری بخونمش

18 بهمن 98 12:22
فعلا تو کاغذ نوشتمش....الان تو وبم مینویسم رمزشو میدم،ولی فقط یک فصله😂😂😂
زهرا‌بانو
پاسخ
باشه عزیزدلم
همونم عالیه
فقط رمزشو همون رمز قبلی میذاری یا جدید میدی؟
niki jonniki jon
18 بهمن 98 20:44
خیلی خوب و زیبا بود.
زهرا‌بانو
پاسخ
ممنونم