زهرازهرا، تا این لحظه: 21 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
Date of creation of my blogDate of creation of my blog، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
My membership dateMy membership date، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

🌹خاطرات یک بانوی روشندل🌹

قلبم را به ❤خدا❤ میسپارم، که او به شدت کافیست

میتراود مهتاب

1402/8/14 13:49
نویسنده : زهرا‌بانو
236 بازدید
اشتراک گذاری

می تراود مهتاب،
می درخشد شبتاب.
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک،
غم این خفته ی چند،
خواب در چشم ترم می شکند.
نگران با من استاده سحر،
صبح می خواهد از من،
کز مبارک دم او، آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر،
در جگر لیکن خاری،
از ره این سفرم می شکند.
نازک آرای تن ساق گلی،
که به جانش کِشتم،
و به جان دادمش آب،
ای دریغا ! به برم می شکند.
دست ها می سایم،
تا دری بگشایم.
بر عبث می پایم،
که به درکس آید،
در و دیوار بهم ریخته شان،
برسرم می شکند.
می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب.
مانده پای آبله از راه دراز،
بر دَمِ دهکده مردی تنها،
کوله بارش بردوش،
دست او بر در، می گوید با خود:
غم این خفته ی چند،
خواب در چشم ترم می شکند.#نیما یوشیج

پسندها (6)

نظرات (2)


14 آبان 02 18:02
چقدر شعر قشنگی بود!😍
زهرا‌بانو
پاسخ
بله عزیزم واقعا شعر قشنگیه. ممنون که خوندید
🌼 نوشین 🌼🌼 نوشین 🌼
17 آبان 02 23:02
شعر خیلی قشنگی بود❤️
ممنونم زهرای عزیز 
زهرا‌بانو
پاسخ
خواهش میکنم گلم