دخترک گل فروش
دخترک گل فروش سال ها در آرزوی خریدن یک کفش قرمز بود و پول هایی را که از فروختن گل
های مریم به دست آورده بود را در قلک کوچکش جمع میکرد.
آن روز صبح هم مثل همیشه در فکر و رویایش بود که ناگهان در اثر برخورد با اتوموبیلی به گوشه ای پرتاب شد.
وقتی چشمانش را باز کرد خود را روی تختی سفید و تمیز دید که در کنار آن هدیه ای قرار داشت.
دخترک با خوشحالی هدیه را باز کرد ..یک جفت کفش قرمز بود!!!
چشمان دخترک از شادی برق میزد ولی افسوس که او نمیدانست..
پاهایش دیگر توان راه رفتن ندارد....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی