کل اتفاقات فروردین 1400
سلام دوستای خوبم.
چطورین؟
میخوام یه گریز کوتاه بزنم به اتفاقات این 15_16 روزی که پست نذاشتم.
به وقت 10 فروردین 1400:
تولد دوستم رها بود. مثل هر سال تلفنی بهش تبریک گفتم. الان یک سال و نیمه که ندیدمش. دلم براش تنگ شده.
13 فروردین 1400:
تولد مامان بزرگم بود. خوش گذشت. خدا رو شکر. اینم عکس کیکش.
19 فروردین 1400:
روز شرف شمس بود. اعمال این روز رو دقیق نمیدونم. اما مامانم هر سال انجامش میده.
گویا باید سوره شمس رو بخونیم و یه سنگ که علامت شرف شمس هم روشه کنار خودمون بذاریم. بعد دعا هامونو روی یه برگه بنویسیم و سنگ شرف شمس رو لای کاغذی که دعامون رو نوشتیم بذاریم تا سال بعد ببینیم چقدر از دعا هامون برآورده شدن.
تا اونجایی که من اطلاع دارم هفته پیش دوباره آمار کرونا یهو رفت بالا. خیلی ناراحت کننده است. انشاالله شرش کم بشه.
امروز خیلی خوشحال شدم. قرار بود یه کوییز (امتحان) داشته باشیم. ولی نه استاد یادش بود، نه بچه ها چیزی گفتن. عجب بچه های پایه ای هستن بچه های رشته معلمی، خوشم اومد. البته من درسو کامل خونده بودم. ولی خب خوشم اومد دیگه.
رشته زبان سه تا شاخه داره. ادبیات، مترجمی و معلمی. من ادبیاتم، ولی این کلاسم رو تصادفی با بچه های معلمی افتادم.
البته مجبور شدیم امروز کلاسمون رو توی واتساپ برگزار کنیم که خیلی سخته.
ولی مطمئنم کوییز یکشنبه مون حتما برگزار میشه و واقعا فاجعه هست. شدیدا التماس دعا دارم دوستان. استاد اون درس خیلی سخت گیره. یعنی بیشتر از خیلی.
باید الان پست ماه رمضون رو میذاشتم ولی خیلی درگیرم. انشاالله تا جمعه اونم میذارم.
دیگه... همین.
آهان راستی، به همین زودیا حوصله میکنم یکی دیگه از خاطرات بچگیم رو توی پست های بعدی مینویسم.
پس تا اون موقع خدا نگه دارتون.