به یاد ماندنی ترین اتفاق زندگیم، تولد 18 سالگی
عقربه های ساعت دارن با عجله حرکت میکنن.
مثل یک بچه بازیگوش که میدوئه که توی مسابقه برنده شه.
از بعضی روزها نمیشه رد شد.
روزهای خاصی که برای هر کدوم از آدما یه روزه و خیلی مهمن.
آره. هر لحظه داریم به روز هیجان انگیز زندگی من، نزدیک و نزدیک تر میشیم.
شمارش معکوس: 10، 9، 8، 7، 6، 5، 4، 3،2... 1.
بلههه.
و حالا من 18 ساله شدم.
مادر عزیزم، صمیمانه ازت ممنونم که صبورانه همه سختی ها رو تحمل کردی و منو به این دنیا آوردی تا طعم آغوش پر مهرت رو حس کنم و از محبت خالصانه ات بهره مند بشم. من خیلی خوشبختم که یه پدر و مادر مهربون و فداکار مثل شما و بابام دارم. از ته قلبم دوستتون دارم ستاره های درخشان زندگیم.
میدونین بچه ها من از وقتی 13، 14 سالم بود دوست داشتم 18 ساله بشم. به نظرم اتفاق خیلی مهمی بود.
الان دیگه دوران کودکیم تموم شده. نوجوانی رو هم پشت سر گذاشتم.
حالا با افتخار، من یک جوان هستم. خخخ.
سال 1381 چنین روزی، زهرا خانم دنیا اومد، میون بچه ها اومد.
حالا یه آهنگ شاااد گوش بدین. آهان آهان.
به افتخار دوستای گلم بزن کف قشنگه رووو.
نه یه دقیقه وایسا.
هنوز آهنگ تولدت مبارک رو نخوندین. تا نخونین که نمیشه کیکو بیارم. خخخ.
خب برام بخونینش دیجه.
دستتون درد نکنه.
بفرمایین اینم کیک. نوش جونتون. تو رو خدا از خودتون پذیرایی کنین. راحت باشین. خخخ.
خب. حالا دوست داران آهنگ ترکی بیاین ببینم چی کار میکنین.
آی ماشاءالله. یاشاسین آذربایجان.
این عکس نوشته رو هم به کمک نازنین جونم درست کردم. ممنون که کمکم کردی، عکاس هنرمند نی نی وبلاگ. فدایی داری.
و اما سورپرایز تولدم که فکر کنم دیگه همتون فهمیده باشین چی بود.
ولی باید بگم که من امروز دقیقا به 40 تا از دوستای نی نی وبلاگیمون تلگراف زدم و این متنو نوشتم.
دعوت از فلانی
سلام مهربون.
روز پنجشنبه 5 تیر ماه سالروز تولد منه. به همین مناسبت میخوام یه جشن تولد نی نی وبلاگی خوشگل برگزار کنم. اگه توی پست تولدم شرکت کنید واقعا خوشحالم میکنید. امیدوارم بتونم توی شادی هاتون جبران کنم. ممنونم از لطفتون.
این ایده از دو روز پیش به ذهنم رسید و فکر کردم جالب میشه. چون تا حالا کسی انجامش نداده بود.
ممنونم از محبت دوستای گلم که مثل خواهرا و برادر نداشته ام هستن.
همیشه شاااد باشین.