زهرازهرا، تا این لحظه: 21 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
Date of creation of my blogDate of creation of my blog، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
My membership dateMy membership date، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

🌹خاطرات یک بانوی روشندل🌹

قلبم را به ❤خدا❤ میسپارم، که او به شدت کافیست

لحظه ها

1398/6/6 13:55
نویسنده : زهرا‌بانو
140 بازدید
اشتراک گذاری

مردی درحال مرگ بود.

وقتی که متوجه مرگش شد خدا را با جعبه ای در دست دید
خدا :وقت رفتنه.
مرد :به این زودی؟ من نقشه های زیادی برای زندگیم داشتم.
خدا :متاسفم. ولی وقت رفتنه.
مرد :در جعبه ات چی داری؟
خدا :متعلقات تو را.
مرد :متعلقات من؟ یعنی همه چیز های من؛ لباسهام، پولهایم و ـ ـ ـ
خدا:آنها دیگر مال تو نیستند. آنها متعلق به زمین هستند.
مرد :خاطراتم چی؟

خدا :آنها متعلق به زمان هستند.
مرد :خانواده و دوستانم؟
خدا :نه، آنها موقتی بودند.
مرد :زن و بچه هایم؟
خدا :آنها متعلق به قلبت بودند.
مرد :پس وسایل داخل جعبه حتما اعضای بدنم هستند؟
خدا :نه؛ آنها متعلق به گرد و غبار هستند.
مرد :پس مطمئنا روحم است؟!
خدا :اشتباه می کنی. روح تو متعلق به من است.
مرد با اشک در چشم هایش و با ترس زیاد، جعبه در دست خدا را گرفت و بازکرد؛ دید خالی است!
مرد دل شکسته گفت :من هرگز چیزی نداشتم؟
خدا :درسته، تو مالک هیچ چیز نبودی!
مرد :پس من چی داشتم؟
خدا :لحظات زندگی مال تو بود؛ هر لحظه که زندگی کردی، مال تو بود .

 

زندگی فقط لحظه ها هستند.
قدر لحظه ها را بدانیم و لحظه ها را دوست داشته باشیم.

و سعی کنیم از انها به درستی استفاده کنیم.
 

آنچه از سر گذشت؛ شد سرگذشت.
حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت!
تا که خواستیم یک «دو روزی» فکر کنیم
بر در خانه نوشتند؛ درگذشت
.

*****

پست بعدی رمز دار خواهد بود و رمزشو فقط به کسایی میدم که به این پستم نظر داده باشن.

پسندها (10)

نظرات (7)


6 شهریور 98 16:39
👍👍عاااالی بود سرگذشت انسان رو ب خوبی توصیف کردی😌
زهرا‌بانو
پاسخ
مرسی عزیزم
نرگسنرگس
6 شهریور 98 18:58
زیبا بود زهرا جان❤❤❤
زهرا‌بانو
پاسخ
ممنونم خاله جان
🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
6 شهریور 98 21:26
عالی بوداستفاده کردیم 🙏👍♥
زهرا‌بانو
پاسخ
خواهش می کنم مامان بزرگ جون
❤️Maman juni❤️Maman juni
7 شهریور 98 16:16
🌹
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
7 شهریور 98 21:12
خیلی عالی وآموزنده بود♥️♥️
زهرا‌بانو
پاسخ
ممنون عزیزم
مامانی امیرعباس و سارهمامانی امیرعباس و ساره
10 شهریور 98 17:18
خیلی زیبا و تاثیرگذار بود 
زهرا‌بانو
پاسخ
مرسی مهربون
ریحانه و یگانهریحانه و یگانه
20 خرداد 99 0:35
عالی
زهرا‌بانو
پاسخ
ممنون