بازگشت به وبلاگ نویسی
سلام دوستان.
بعد از دو سال، همین الان یهویی اومدم وبلاگمو دیدم. واقعنی میگمااا.
فکر می کنم آخرین پستی که گذاشتم خرداد ماه 1396 بوده باشه اگه اشتباه نکنم.
امروز دوباره به سرم زد که پست بذارم.
خب.
جونم براتون بگه که... بعله.
من همین امروز یه هفته شده که 17 ساله شدم.
طبیعیه که خیلی هم تغییرات فکری و عقلی کرده باشم بنده.
سال دیگه هم کنکوری میشم انشالله. یعنی فقط همین یک سال تحصیلی ام باقی مونده .
دلم می خواست خاطرات تلخ و شیرینم رو به عنوان یه نابینا، از همه مهمتر یه دختر نابینا تو این سایت بذارم و اینجا بشه دفترچه خاطرات مجازیم.
یعنی از اولم هدفم از ساختن این وبلاگ همین بود.
بالاخره عمدتاً تو نی نی وبلاگ کسایی میان که مادرن و به نسبت دیگر اقشار جامعه احساساتی تر.
ولی خب. کم کم متوجه شدم که به یه سری دلایلی نمیشه چنین کاری کرد.
بگذریم.
ولی شما ها اگر خواستین بیاین نظر بذارین. من هستم ، گاه گاهی میام می بینم.
(یعنی البتههه تا آخر شهریور فقط)
بعدش دیگه باید بدویم دنبال درسسس. جدی میگم.
خب دیگه.
تا پست بعدی خداحافظتون.