زهرازهرا، تا این لحظه: 21 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
Date of creation of my blogDate of creation of my blog، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
My membership dateMy membership date، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

🌹خاطرات یک بانوی روشندل🌹

قلبم را به ❤خدا❤ میسپارم، که او به شدت کافیست

تولد ❤مامان جونم❤

تو مثل بوی بارونی که حالم با بودنت همیشه بهتر شده با مهربونیات هوای خونه پر شده از عشق و معطر شده وقتی که آشوبه درون قلبم، آروم میشه دلم با لالایی هات واسه روزای خوب بچگیم هنوز دلم تنگ میشه گاهی اوقات جوونیتو گذاشتی به پای من همدم و دلواپس فردای من دستای تو بوی بهشت رو میدن سنگ صبور همه غم های من فرشته ای هستی به نام مادر که از بهشت برای من اومدی از اولین قدم توی زندگیم تو بودی، پا به پای من اومدی مهربونیت به وسعت آسمون، یه حس خوبه که نصیبم شده جونمو میدم که نبینم یه روز قامت سرو خونمون خم شده جوونیتو گذاشتی به پای من همدم ...
13 مهر 1401

شعر

چشمها را بايد شست جور ديگر بايد ديد چترها را بايد بست زير باران بايد رفت فکر را، خاطره را زير باران بايد برد‌ با همه مردم شهر زير باران بايد رفت دوست را زير باران بايد ديد‌ عشق را زير باران بايد جست هر کجا هستم٬باشم‌ آسمان مال من است پنجره، فکر، هوا، عشق‌ زمين مال من است چشمها را بايد شست جور ديگر بايد ديد چترها را بايد بست زير باران بايد رفت پ.ن: من این شعر رو خیلی دوست دارم. کلی امید میده بهم. ...
26 مرداد 1401

HBD 20 سالگی

باز یک سال گذشت و دوباره به نقطه ی آغاز رسیدم ! خدایا دلم هوای دیروز رو کرده هوای روزهای کودکیم ! دلم میخواد مثل دیروز قاصدکی بردارم و آرزوهام رو به دستش بسپرم ! دلم میخواد دفتر مشقم رو باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی رو میخوام خط خطی کنم تمام اون روزایی که دل شکستم و دلمو شکستن ! 365 روز گذشت روز هایی که قهقهه زدم از ته دل و لبخند زدم ؛ و شب هایی که اشک ریختم و دلم شکست …. و فریاد زدم خدایا از تو میخواهم که بهترینها را در این سال برایم رقم بزنی زیرا تو تنها گواه و شاهد اشکهای من هستی ” . --- میگن امر...
5 تير 1401