زهرازهرا، تا این لحظه: 21 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
Date of creation of my blogDate of creation of my blog، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره
My membership dateMy membership date، تا این لحظه: 11 سال و 14 روز سن داره

🌹خاطرات یک بانوی روشندل🌹

قلبم را به ❤خدا❤ میسپارم، که او به شدت کافیست

یلدای 1399: آخرین یلدای قرن

یادمه وقتی بچه بودیم، چقدر لحظه شماری میکردیم تا شب یلدا برسه! چون اون شبا میتونستیم بشینیم زیر کرسی و یه دل سیر از قصه های مادر بزرگ لذت ببریم. واقعا مادر بزرگ چه قصه های شیرینی بلد بود! قصه دخترک کبریت فروش، عمو نوروز، حاجی فیروز، ننه سرما. اما افسوس که چه زود بزرگ شدیم! با خودمون غصه هامون بزرگ شدن و شادی هامون کوچیک. آه که چقدر دلم میخواد به اون زمان برگردم! (اینو خودم نوشتم ها از هیچ جا کپی نکردم. خب ما اینیم دیگه.) ----- سلام دوستان خوبم. ...
1 دی 1399

کاش چون پاییز بودم!

کاش چون پاییز بودم کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم. برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد, آفتاب دیدگانم سرد می شد, آسمان سینه ام پر درد می شد ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد. وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم, وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم, شاعری در چشم من میخواند ...شعری آسمانی در کنارم قلب عاشق شعله می زد, در شرار آتش دردی نهانی. نغمه ی من ... همچو آواری نسیم پر شکسته عطر غم می ریخت بر دلهای خسته. پیش رویم : چهره تلخ زمستان جوانی پشت سر : آشوب تابستان عشقی ناگهانی سینه ام : منزلگه اندوه و درد وبد گمانی. کاش چون پاییز بودم  ...
25 آذر 1399

حال و هوای من در آخرین ماه پاییز 99

به وقت 10 آذر 99 سلااااـاااـااام           چطورین دوستان؟ منم خوبم به لطف خدا. یعنی از بس توی این دو هفته مشغله فکری داشتم دیگه وقت برای هیچ کار متفرقه ای ندارم. میخوام از 23 آبان تا الان رو تعریف کنم. البته خلاصه میگم. ولی اگه به نظرتون زیاد شده بود معذرت. جمعه 23 آبان خاطره انگیز ترین جمعه امسال بود. هم اینکه یه خبر خیلی خوب شنیدم. هم اینکه... اون شب مامان و بابام منو حسابی شرمنده کردن و به مناسبت دانشجو شدنم کیک درست کردن و... و برام... یه گوشی ک...
19 آذر 1399

سالگرد فوت پدر بزرگ

سلام دوستان خوبم. حالتون چطوره؟  راستش میخواستم امروز یا فردا یه پست پر و پیمون بذارم و اتفاقات این دو هفته رو شرح بدم.  ولی واقعا سرم شلوغه.  فردا هم اولین امتحان دانشگاهم شروع میشه. البته امتحان کلاسیه. ولی چون مال دانشگاهه یه مقدار استرس دارم. برام دعا کنید که خوب بدمش.  امروزم سالگرد پدر بزرگ پدریمه.  خدا رحمتش کنه. من که یادم نمیادش. چون وقتی فوت کرد من فقط 2 سالم بود. ولی میگن خیلی خونواده دوست بوده و به دختراش از گل نازک تر نمیگفته. خلاصه یه بابای ایده آل بوده برای دختراش.  واقعا هر چند سال هم که بگذره غم عزیزان انگار تازه هست.  بچه ها اگه میتونین یه فاتحه یا صل...
8 آذر 1399

شعر باران

وای باران، باران! شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ میپرد مرغ نگاهم تا دور وای باران، باران! پر مرغان نگاهم را شست خواب رویای فراموشیهاست خواب را دریابم که در آن دولت خاموشیهاست من شکوفایی گل های امیدم را در رویا ها میبینم و ندایی که به من میگوید گر چه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است دل من در دل شب ...
21 آبان 1399

همدلی

روزی پسر هشت ساله ای با پدرش به مغازه ی حیوانات خانگی رفت تا گنجشکی خریداری کند. مغازه دار آن دو را به پشت مغازه اش برد که پنج گنجشک فسقلی در آن وول می خوردند. گنجشک ها شبیه به توپهای پشمی بودند تا گنجشک. چند لحظه ای نگذشته بود که پسر متوجه شد یکی از گنجشک ها در قفسی تک و تنها ایستاده است. به همین خاطر پرسید:” چرا آن گنجشک تک و تنهاست؟” مغازه دار توضیح داد:” آن گنجشک از بدو تولد ناقص العضو به دنیا آمده و تا آخر عمر هم نخواهد توانست پرواز کند. به همین خاطر در نظر داریم کاری کنیم که برای همیشه به خواب ابدی فرو رود.” پسر در حالی که دست نوازش روی گنجشک می کشید، با حزن و اندوه گفت:” منظورتان این است که او را خواه...
12 آبان 1399

خبر قبولی در دانشگاه

خدا تنها امیدیست ڪہ وقتی همہ رفتند میماند وقتی همہ تنهایت گذاشتند محرمت می شود وقتی همہ تنبیهت کردند،پناهت می شود… --- وقتی از اینکه آنچه را می خواستی بدست نیاوردی افسرده ای فقط محکم بنشین و شاد باش خداوند در فکر دادن چیز بهتری به تو می باشد . . . --- نگران فردایت نباش خدای دیروز و امروز ، خدای فردا هم هست ما اولین بار است بندگی میکنیم ولی او بی زمانی است که خدایی میکند ! اعتماد کن به خدایی اش … --- سلام سلام صد تا سلام. حالتون خوبه عزیزان؟ من که خیلییییی خوبم. خب. میخوام اولین پست آبان ماه رو با یه خبر خوب آغاز کنم. البته چند وقتی هست که این خبر خوبو شنیدم. اما حس نوشتن نداشتم راست...
6 آبان 1399